• وبلاگ : شهر اومانيستي
  • يادداشت : اومانيست وبلاگ مي‏خواهد
  • نظرات : 0 خصوصي ، 7 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    اما اگر بي انصاف نباشيم اومانيسم داراي نکات مثبتي هم مي باشد. در اصل مکتب هايي که زاييده ذهن انسان هستند هيچ کدام کامل نيستند زيرا که انسان هيچ گاه کامل نيست. اما اين دليل نمي شود که اين مکتب ها را در انبار گذاشت و زنداني کرد. بايد مورد نقد قرار بگيرند و نکته هاي مثبت آن استخراج شوند. نکته هاي مثبت اومانيسم تازه و جديد نيستند اما براي مردمي که با هيچ منبع کاملي آشنايي ندارند شايد بهترين و قابل فهم ترين مرجع باشد.

    در اومانيسم انسان از دو بعد مورد ارزيابي قرار مي گيرد. فيزيکي و متافيزيکي. در بعد فيزيکي بدن و اجزاي آن تحسين مي شوند و توجه به آن ارزش انساني پيدا مي کند و به عبارت ديگر هر شخصي چهره و بدن مناسب تري داشته باشد از شخصيت برتري برخوردار است. در اسلام نيز توجه خاصي به پاکيزگي موها و آرايش شرعي شده است و ورزش يک امر واجب براي سلامت و زيبايي بدن تلقي مي شود. اما تفاوت در اين است که در اسلام داشتن زيبايي چهره و بدن يک ارزش والاي انساني نيست. در بعد متافيزيکي بحث از مهندسي فکر مي شود. تفکر ، هوش و ذهن انسان آن چنان قدرت مند است که به هر چه اراده کند آن چيز محقق مي شود و اين استعداد فقط ريشه در اراده انسان دارد و رکن ديگري وجود ندارد. حتما مسلمانان با بصيرت مطلع هستند که در قرآن اغلب سخن خداوند با اهالي تفکر و خرد مي باشد و بار ها در اسلام انسان به تفکر سفارش شده است و تاريخ اسلامي نشان داده است که هميشه اهالي تفکر صاحبان اراده و پيشرو علم و تحول بوده اند. اما تفاوت ديدگاه اومانيسم و اسلام در جايگاه خداوند است که غرب خود را بي نياز نسبت به آن مي بيند اما اسلام انسان را بدون ياري خدا درمانده مي داند. همان طور که معروف است:« از تو حرکت و از من برکت.»

    صاحب نظران غرب مثال کساني هستند که نمک مي خورند و نمکدان را مي شکنند. آنان از قرآن و اسلام بيشترين تاثيرها و برداشت ها را دارند و در مباحث علمي و ادبي و اجتماعي و بهداشتي خود استفاده مي کنند اما اصليت خدا ، کتاب و دين را زير سوال مي برند. وقتي مناظره اي باشد و از آنان پرسيده شود که جايگاه دين در زندگي چيست، با تشويش و منطق هاي کودکانه پاسخ خواهند داد و دين را مثال شکلاتي مي دانند که هر وقت حوس کردي مي تواني در يخچال را باز کنيد و آن را بخوريد. دليل داشتن اين تشويش در بيان سخنان پيرامون دين، نداشتن ايمان است نسبت به حرف هايي که مي گويند.

    شما اگر خود را آگاه و عالم مي دانيد، چرا براي ايمان به خدا معجزه هاي دوره باستان را طلب مي کنيد؟ انسان هاي پيش از دوره اسلام و مسيح ، نادان و نا آگاه بودند و علم آنان درباره جهان بسيار محدود بود و نياز به ديدن معجزه هايي شبيه به شعبده داشتند. شما که پاي خود را در سياره هاي ديگر هم گذاشتيد و تا عمق درياها هم پيش رفتيد؛ شما که موجودات زنده را شبيه سازي مي کنيد؛ با اين همه ادعاي در علم و دانايي باز هم براي اثبات خدا معجزه مي خواهيد؟! بدانيد که بسيار نادان هستيد اگر جهان را بشناسيد و اندکي در وجود خدا شک کنيد.