آنقدر عقبیم که آقا یا باید خون دل بخورند یا به ناچار همراهی کنند
آنقدر عقبیم که آقا یا باید خون دل بخورند یا به ناچار همراهی کنند
حجتالإسلاموالمسلمین علیرضا جهانشاهی چندین سال است که درگیر پرونده زمینخواری سیرجان است؛ پروندهای که برنامه 20:30 از آن با عنوان "بزرگترین زمینخواری کشور" یاد کرد و امامجمعه سیرجان نیز در وصف آن گفت "حتی پرندههای آسمان نیز از زمینخواری سیرجان خبر دارند". شروع دادخواهی طلبه سیرجانی به حدود شش سال قبل باز میگردد که در آن زمان یکی از جانبازان سیرجان به این ماجرا اعتراض کرده بود و نتیجهاش شده بود دستگیری توسط اداره اطلاعات سیرجان و ضرب و جرح.
طلبه سیرجانی در حالی وارد این ماجرا میشود که حتی یک متر زمین نیز در این پرونده ندارد. او با شنیدن رهنمودهای رهبر انقلاب مبنی بر مطالبه عدالت از مسئولان، اولین اقداماتش را آغاز میکند و پس از مدتی به تهران آمده و به توصیه داود احمدینژاد(بازرس ویژه رئیسجمهوری در آن زمان) شکایتی مینویسد و طوماری از امضای مردم جمع میکند. اما او را به خاطر فریب مردم و ثبتنام زمین دستگیر میکنند و به زندان میاندازند، حال آنکه او صرفاً شکایت نوشته بود، نه قرارداد ثبتنام. اما او بعد از دو ماه و قبل از اینکه حبس او به پایان برسد، به دستور رهبر انقلاب آزاد میشود.
جهانشاهی مجدداً فعالیتهایش را از سر میگیرد و اینبار او با پای پیاده از سیرجان به سمت تهران حرکت میکند تا حرف خود را به گوش مسئولان برساند. اما اینبار بعد از 390کیلومتر پیادهروی در استان فارس به جرم "اقدام خلاف شئون روحانیت و تشویش اذهان عمومی" دستگیر و به دو سال حبس محکوم میشود. طلبه سیرجانی اینبار نیز بعد از هشت ماه حبس به دستور مستقیم رهبر معظم انقلاب آزاد میشود و پیغامی از ایشان دریافت میکند که او را بیشتر ترغیب به عدالتخواهی میکند؛ «شَکَرَ الله مَساعیکَ».
امروز اما این طلبه تنها نیست. امروز طلبه تبریزی یا همان حجتالإسلاموالمسلمین روحالله بجانی، طلبه کلیبری یا همان حجتالإسلاموالمسلمین موسی علیزاده و طلبههای ارومیهای به او پیوستهاند و هر کدام در جایی عدالتخواهی را سرلوحه امورشان قرار دادهاند. و این رشته سر دراز دارد...
آخرین اقدام حجتالإسلاموالمسلمین جهانشاهی و دوستانش، مراجعه به کمیسیون اصل 90 مجلس شورای اسلامی بود. و اکنون زمانی که دبیرخانه کمیسیون برای بررسی پرونده اعلام کرده بود، رو به اتمام است. باید دید مسائلی که این طلبههای عدالتخواه بیان کردهاند با روالی منطقی بررسی خواهد شد _که امید است همینطور باشد_ و طلبه سیرجانی بر اساس عهدش این اقدام را "شقّالقمر" مینامد، یا باز هم روز از نو، روزی از نو...
به هر حال در سالروز صدور فرمان هشتمادهای، شاید مهمترین افراد برای اظهار نظر، آنها هستند که کمر همت بستهاند و وارد گود شدهاند.
بیمقدمه آغاز میکنم. آیا اقدامات شما در شأن یک روحانی بوده است؟
واقعاً خیلی عجیب است که کار به جایی رسیده که اینگونه سئوال میشود. اولاً من فکر میکنم همیشه روحانیت باید در رأس اینگونه کارها باشد. امام(ره) همیشه در بیاناتشان روحانیت متعهد را پرچمدار این کارها میدانستند. بزرگان ما همیشه روحانیت را پیشقدم در عدالتخواهی میدانستند. البته من که کوچکترین عضو روحانیت هستم و طلبه محسوب میشوم، اما احساس میکنم روحانیت متعهد و مبارز باید سردمدار عدالتخواهی باشد. خودِ حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری و علمای شیعه در طول تاریخ، پرچمدار عدالتخواهی بودهاند. از این جهت سئوالتان چندان دقیق نیست.
اما این سئوال، سئوال شایعی است. بسیاری از آقایان چنین کارهایی را در شأن روحانیت نمیدانند. در واقع این یکی از مسائلی است که به عنوان جرم شما معرفی شده است؛ "اقدام خلاف شئون روحانیت".
این را دیگر باید از آنها پرسید که چگونه فکر میکنند. یک روحانی خواسته از مردم حمایت کند. من در سیرجان بودهام و دیدهام که در حق مردم ظلم میشود. باید از همان آقایان پرسید که چرا چنین حرکتی را خلاف شأن روحانیون میدانند. آنها چه تعریفی از شأن روحانیت دارند که بر اساس آن، این عمل خلاف شأن است؟
در ضمن گاهیوقتها ما تنها به عکسالعمل توجه میکنیم و به اصل عمل توجهی نمیکنیم تا ببینیم چقدر غیرطبیعی بوده که اقتضای چنین عکسالعملی را به این صورت غیرطبیعی داشته است. در روانشناسی میگویند واکنش غیرطبیعی در مقابل کار غیرطبیعی، طبیعی است. درست است که یک روحانی در حالت طبیعی نباید اینچنین از سیرجان تا تهران پیادهروی کند. اما وقتی چنین ظلمی با حالتی غیرطبیعی اتفاق افتاده، طبیعی است که شخصی مثل من پیدا شود و کاری غیرطبیعی انجام دهد که البته این کار در شرایط عادی "غیرطبیعی" است، نه در شرایط غیرعادی. البته این نظر من است، اما از نظر آقایانی که این عمل را خلاف شأن دانستهاند، این نظر درست نیست و باید دلیلش را از خودشان پرسید.
آنها میگویند روحانیون باید وعظ و ارشاد کنند و مردم باید دست به اقدام بزنند. بنابراین نیازی به ورود شما در صحنه نیست. به خصوص شما نیز عنوان کرده بودید که مردم نباید در راهپیماییتان شرکت کنند. از این لحاظ است که آقایان اقدام شما را خلاف شأن میدانند. با این اوصاف چرا شما چنین کاری را انجام دادید؟
این قضایا خیلی روشن و واضح است و هیچ آدم عاقلی این حرفها را نمیگوید. اگر در این میان از قشر روحانیون نیز به بنده تذکری داده شده باشد، منظورشان این بوده که باید مواظب باشیم و ناخواسته آب به آسیاب دشمن نریزیم. آنها کار بنده را تأیید کرده و آسیبها را گوشزد میکردند و نهایتاً توصیههایی را به بنده ارائه دادند مبنی بر اینکه بنده ناخواسته سخنگوی دشمن نشوم. چیزی که خود من نیز بر آن تأکید میکنم این است که ناخواسته وارد فضایی نشویم که به قول مقام معظم رهبری، پازل دشمن به دست ما تکمیل شود؛ و این تذکر خوبی است و من نیز قبول دارم.
آیا به نظر شما این پازل به دست شما تکمیل نمیشود؟
به نظر من نه.
چرا؟
در اینجا بحث اولویت پیش میآید. یک راهکار در این قضیه این است که ما هیچ کاری انجام ندهیم تا دشمن نیز نتواند از کاری که هرگز انجام نشده سوءاستفاده کند. اما راهکار دیگر این است که ما در مقابل ظلم اتفاقافتاده عکسالعملی در جهت ریشهکن کردن و یا جلوگیری کردن از این ظلم نشان بدهیم، حتی اگر دشمن سوءاستفاده کند. عقیده من این است که باید راهکار دوم را انجام بدهیم، ولو اینکه تبعاتی نیز داشته باشد و دشمن از این ماجرا سوءاستفاده کند که البته طبیعی است.
نکته دیگر این است که اگر دشمن از اینگونه ماجراها سوءاستفاده کند، در واقع از نفهمی دشمنان ما و از نفهمی آن کسانی است که خوشحالیِ دشمنان را بزرگ میکنند. امکان دارد دشمنان در کوتاهمدت از اینگونه فعالیتها خوشحال شوند، چون هنگامی که اعتراضاتی از درون اتفاق بیفتد و صدایی مخالف از دید آنها بلند شود، خوشحال میشوند. اما من اعتقاد دارم آنها در بلندمدت از اینگونه کارها خشمگین خواهند شد، چون آنطور که ما فکر می کنیم، این کارها باعث جلوگیری و کاستن از ظلم در درون نظام و در بین بعضی از مسئولین شده و در نهایت باعث تقویت نظام و انقلاب خواهد شد. یعنی این کارها باعث خوشحالی دوستان انقلاب و خشم دشمنان انقلاب می شود.
یعنی دشمنان از کار شما خوشحال نمیشوند؟
چرا باید خوشحال شوند؟ ما یک کار خیری انجام میدهیم که باعث تقویت نظام میشود، ولو ناچار به فریاد اعتراض نیز باشیم. من اینچنین کارهایی را به عمل جراحی یک غده سرطانی تشبیه میکنم که در ابتدا درد و مشکلات بسیاری دارد، اما در نهایت باعث تقویت این جسم میشود. با این اوصاف آیا ما به بهانه درد، حق داریم که این عمل مفید را ترک کنیم؟
البته من تا جایی پیش میروم که احساس کنم رهبر معظم انقلاب کار بنده را درست میدانند. اگر نه، هرجایی ایشان به هر نحوی دستور بدهند که ما این راه را ادامه ندهیم، ما موظفیم این کار را ترک کنیم. اما از آنجایی که نظر رهبر معظم انقلاب در تمام قضایا به طور موردی مشخص نیست، اعتقاد من بر این است که هر کس دلسوز نظام است باید بر طبق تشخیص خودش و مشورت با دیگران، در هر زمینهای کارهای مفید را انجام بدهد و کارهای مضر را ترک و با آن مقابله کند.
آیا این کار به معنای حرکت جلوتر از مقام معظم رهبری نیست؟
همه بچههای حزباللهی خبر دارند که رهبر معظم انقلاب در این مسائل خیلی جلوتر از اینها هستند که شما میگویید. مگر رهبر معظم انقلاب کم گفتند و فریاد زدند که باید مطالبه عدالتخواهی شود؟ آقا این کار را به خواص جامعه مانند روحانیون، استادان و دانشجویان واگذار کردند. به همین جهت به نظر من آقا منتظر هستند که عدالتخواهی و مطالبه عدالت، تبدیل به یک خواست عمومی شود تا خودشان به ماجرا ورود کنند؛ حتی به طور مصداقی. با این اوصاف من فکر میکنم رهبر انقلاب خیلی جلوتر از ما در این زمینه حرکت میکنند و ما عقب هستیم. در ضمن من معتقد هستم که اگر قرار باشد ما جلوتر حرکت کنیم و بر فرض در این ماجرا تند باشیم، رهبری راحت میتوانند جلوی ما را بگیرند. اگر تا به حال نیز از طرف ایشان نهی شده بودیم و مجدداً ادامه میدادیم، خطا بود.
البته نباید اینطور باشد که ما آنقدر احتیاط بکنیم و کند حرکت کنیم و از آن چیزی که رهبری میخواهند عقب باشیم که ایشان هر چقدر تلاش بکنند نتوانند کمکاری ما را جبران کنند. ما بچههای حزباللهی که یاران ایشان هستیم، آنقدر عقب هستیم و ضعیف کار میکنیم که آقا یا باید خون دل بخورند یا به نحوی با ما همراهی کنند. ما مانند کودکی هستیم که نمیتواند درست راه برود و پدر و مادرش مجبورند دست او را گرفته و خودشان را با سرعت او تطبیق بدهند. اگر ما تند باشیم، آقا راحت میتوانند جلوی ما را بگیرند، اما آقا نمیتوانند کُندی و بیحالیِ ما را جبران کنند و ما را مدام ترغیب کنند تا حرکت کنیم. آقا میدانند که ما سربازانِ گوشبهفرمانشان هستیم و اگر لازم باشد خودشان ما را متوقف میکنند. من نیز در کار خودم اعلام میکنم که هر جایی که آقا نظرشان بر این است که بنده کارم را متوقف کنم، حتما این کار را خواهم کرد، إنشاءالله.
با تشکر.
منبع: هفتهنامه "پنجره"/ شنبه 4 اردیبهشت 1389
بعداًنوشت: این مطلب، بخشی از یک مصاحبه مفصل است با طلبه سیرجانی که متأسفانه نه بنده تمام آن را آماده کرده بودم تا قابل چاپ باشد، و نه هفتهنامه پنجره، جایی برای چاپ همه آن داشت. در واقع از طریق معرفی یکی از دوستان، یکی از اهالی پنجره با بنده تماس گرفت و دست آخر قرار شد بخشی از این مصاحبه را به آنها بدهم. اما اگر خدا بخواهد در آینده نزدیک، متن کامل را منتشر خواهم ساخت، إنشاءالله. در ضمن، بنده را از نظراتتان محروم نفرمایید. یاعلی