فدایی: ما هم حاضر هستیم پیادهروی کنیم و زندان برویم
دیروز اولین جلسه رسمی طلبههای عدالتخواه در کمیسیون اصل 90 مجلس شورای اسلامی با حضور حسین فدایی(نماینده مردم تهران) و محمدحسین فرهنگی(نماینده مردم تبریز) برگزار شد.
مرحمت نموده و حجم زیاد مطلب را تحمل کنید. بیش از این نمیتوانستم خلاصه کنم.
هفته قبل که طلبه سیرجانی، طلبه تبریزی و طلبه کلیبری برای اعلام مفاسد اقتصادی شهرهای خودشان به خانه ملت آمده بودند، نامهای را خطاب به تمام نمایندگان مجلس شورای اسلامی با خود آورده بودند و با مراجعه به دفتر نمایندگان که به خاطر جلسه اکثراً خالی از نمایندگان بود، نامهها را تحویل دادند؛ اگرچه این کار شاید بیشتر به یک اطلاعرسانی شبیه بود تا پیگیری قضایی. چرا که برخی از مسئولین دفتر نمایندگان میگفتند این نامه به کمیسیون این نماینده یا شهر او مربوط نیست یا اینکه اصلاً به نام او نوشته نشده است و... به هر حال این کار انجام شد تا نمایندگان تا حدی بیش از قبل در جریان این ماجرا قرار بگیرند.
اینبار اما قضیه به نحو دیگری پیش رفت. طلبههای عدالتخواه به همراه چند تن از فعّالان تشکلهای دانشجویی همچون بسیج دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی(ره) و جنبش عدالتخواه دانشجویی، و طلّاب و دانشجویانی از حوزه علمیه قم، دانشگاه علموصنعت و دانشگاه قم و دانشگاه علامه طباطبایی(ره)، قراری گذاشته بودند با کمیسیون اصل 90 مجلس شورای اسلامی که البته از میان اعضای این کمیسیون، قرعه فقط به نام حسین فدایی و محمدحسین فرهنگی افتاد.
قرار بود جلسه ساعت 11 صبح باشد که البته قریب ساعت 12 ظهر با حضور حسین فدایی و بعد از دقایقی هم با اضافهشدن محمدحسین فرهنگی ادامه پیدا کرد.
من با 10دقیقه مشکل خانهام را هم نمیتوانم حل کنم
طلبه سیرجانی آغازگر بحث بود. آمده بود تا حرفهایی را بگوید که چندین سال است گوش شنوایی برای آن پیدا نشده بود. اما تصوّر فدایی چیز دیگری بود؛ چون در پایان جلسه گفت آمده بود برای جلسهای 10دقیقهای و تصوّر نمیکرد این جلسه حدود 45 دقیقه طول بکشد و تازه باز هم فرصت بیشتری لازم باشد که امکانش نیز نبود. حجتالإسلاموالسلمین علیرضا جهانشاهی هم این حرف را بیپاسخ نگذاشت و گفت با 10دقیقه مشکلی حل نمیشود و البته فدایی هم اینگونه تأیید کرد: "من با 10دقیقه مشکل خانهام را هم نمیتوانم حل کنم".
همانطلبهای که برایش مسئله اخلاقی درست کردند؟
حجتالإسلاموالمسلمین جهانشاهی ابتدا خودش را معرفی کرد تا فدایی او را بشناسد. وقتی چند کلمه درباره خودش گفت، فدایی پرسید: "همانطلبهای که برایش مسئله اخلاقی درست کردند؟" با خودم خاطرات طلبه سیرجانی را به یاد میآورم. مثلاً اینکه یکی از مسئولین به مردم گفته بود این طلبه با سازمانهای جاسوسی اسرائیل در ارتباط است. یا در زندان او را یک مریض روانی تلقّی میکردند و برایش روانپزشک میآوردند، یا اینکه گفته بودند او مشکل اخلاقی دارد یا... و باز به یاد میآورم که رهبر فرزانه انقلاب به او گفتند: «شَکَرَ الله مَساعیکَ».
سیرجان؛ بهشت زمینخواران
طلبه سیرجانی شروع به بیان ماجرا کرد؛ ماجرایی که برنامه "20:30" دربارهاش گفته بود: "سیرجان؛ بهشت زمینخواران". 2500هکتار زمینخواری، فقط اعلامی رسمی از زمینخواریهای سیرجان است که طلبه سیرجانی میگوید بیش از 2500 هکتار یا همان 25میلیون متر مربّع است. یکی 100هکتار خورده، یکی 50هکتار، یکی... و در این میان چند سال پیش سر و صدایی به راه افتاد در صدا و سیمای کرمان و دیگر رسانههای آنجا که همه از اعلام رسمی سخنگوی وقت قوّه قضاییه برآمده بود، که با زمینخواران سیرجان برخورد شده است.
آنزمان چهار نفر به دادگاه کشیده شدند. متّهم ردیف اول، خانمی بود که کارشناس حقوقی اداره مسکن و شهرسازی سیرجان بوده و به خاطر خوشخدمتی به رئیسش، 350متر زمین نامرغوب میگیرد و دادگاه او را محکوم به 10سال حبس، 40میلیون تومان جریمه نقدی و انفصال دائم از مشاغل دولتی میکند. متهمان بعدی هم که زمینهایی با همین موقعیت به خاطر خوشخدمتی میگیرند به ترتیب محکوم به حدود هشت سال حبس، شش سال حبس، و یک سال حبس میشوند. نهایتاً برخورد با کمتر از 2000متر زمینخواری، پرونده 25میلیون متر مربع زمینخواری را ظاهراً برای قوّه قضاییه مختومه میکند.
مرگ مشکوک رئیس اداره مسکن و شهرسازی سیرجان
اما مسئله طلبه سیرجانی این بود که علیالقاعده رئیس این اداره که این زمینها را به کارمندانش داده نیز باید محاکمه میشد. اما او نه تنها محاکمه نمیشود، که حتی به عنوان یک فرد مطّلع هم به دادگاه احضار نمیشود و جالب آنکه بعد از حدود 45روز از اولین مرحله این دادگاه، دار فانی را وداع میگوید؛ وداعی که از نظر طلبه سیرجانی بسیار مشکوک است. این ماجرا برای این طلبه مشکوک است؛ ماجرایی که طیّ آن، رئیس این اداره 20 قطعه زمین را به دلخواه تقسیم میکند. 10 قطعه زمین 250متری مرغوب را به مسئولینی همچون بعضی از قاضیان میدهد و 10قطعه زمین 350متریِ نسبتاً نامرغوب را هم به کارمندان جزء میدهد. و همین کارمندان جزء به عنوان زمینخوار در رسانهها معرفی میشوند و دست بر قضا، 45 روز بعد جناب رئیس "اگر بار گران بودیم..." میخواند و ماجرا را همچنان مبهم باقی میگذارد.
میخواهیم کاری کنیم که آقایانی که میخواهند بسیجیها خفهخان بگیرند، پشیمان بشوند
طلبه سیرجانی ماجرا را همینطور با حرارت بیان کرد و قسم خورد که "من هیچ نفعی در این پرونده ندارم و تا به حال یک متر زمین هم نداشتهام و دنبال این هم نیستم که داشته باشم. بحث من دادخواهی است". سئوالش این بود که وقتی رهبر انقلاب گفتهاند «وجود فساد، مردم را ناامید نمیکند، بلکه عدم برخورد با فساد است که مردم را ناامید میکند»، چرا با مفسدین برخورد نکرده و به جای آن با عدالتخواهان برخورد میکنند؟ و خواستهاش این بود: "انشاءالله میخواهیم کاری کنیم که آقایانی که میخواهند بچههای بسیجی خفهخان بگیرند، پشیمان بشوند".
دوزاریمان افتاد
حجتالإسلاموالمسلمین جهانشاهی توضیحات زیادی داشت بدهد و این بعد از چندین سال عدالتخواهی و 10 ماه حبس، طبیعی است. اما از سویی وقت نماز بود و از سوی دیگر حسین فدایی فرصت بیشتری نداشت. فدایی بعد از شنیدن بخشی از درد دلهای طلبه سیرجانی گفت "دوزاریمان افتاد". قرار شد این طلبه 2نامه به کمیسیون اصل 90 بنویسد؛ یکی در رابطه با زمینخواری و دیگری در رابطه با نحوه برخورد دادگاه ویژه روحانیت. فدایی بعد از آن هم حرفهای طلبه تبریزی و طلبه کلیبری را شنید و دست آخر قرار شد آنها هم شکایت خود را به صورتی روشن و مشخص بنویسند و به دبیرخانه کمیسیون بدهند.
فدایی: ما هم حاضر هستیم پیادهروی کنیم و زندان برویم
البته طلبه سیرجانی وقتی حس کرد در فضایی خشک و صرفاً قانونی قرار گرفته است، حرفش را به گونه دیگری گفت. اینطور که میگفت نماینده سیرجان هم علاقهمند است که او را ببیند، اما او سراغ هر کسی نمیرود و نزد کسانی میرود که به قول خودش حزباللهی باشند. از همین رو بود که سراغ فدایی و فرهنگی آمده بود و حالا از برخورد آنان که نسبتاً خشک و قانونی بود خشنود نبود. او گفت ما آمدهایم که درد دلمان را به شما به عنوان یک بچهحزباللهی بگوییم و حتی اگر لازم شود در جایی خارج از فضای خشک مجلس باهم جلسه داشته باشیم. گفت ما میخواهیم که شما به چشم "خودی" به ما نگاه کنید. با این صحبت فدایی گفت که برای پیگیری قانونی ناچار است که نامهای مشخص و موردی بر اساس قانون بخواهد. اما فراتر از این گفت: من غیر از روال مجلس و جدای از نمایندگی، اوّل یک آدم هستم و بعد إنشاءالله مسلمان هستم. اگر برای من اثبات شود که ظلمی شده، ما هم حاضر هستیم پیادهروی کنیم و زندان برویم".
اگر کمیسیون اصل 90 بتواند چنین کاری بکند، میگویم "شقّالقمر" کرده
دکترمحمدحسین فرهنگی هم چند جمله گفت. البته او بیشتر گوش میکرد و خیلی از حرفهایش را هم که به فدایی میگفت از آن سوی سالن بزرگ کمیسیون به گوش ما نمیرسید. پیشنهاد او این بود که کمیسیون اصل 90 جلسهای مشترک داشته باشد که از سویی فرد یا افرادی به نمایندگی از دادگاه ویژه روحانیت و از سوی دیگر جمع عدالتخواهی که دیروز در جلسه بودند، در این جلسه حضور داشته باشند تا فضا روشن شود. طلبه سیرجانی هم وقتی که بعد از ظهر به دفتر کارشناس کمیته قضایی این کمیسیون رفته بودیم، به کارشناس گفت: "اگر کمیسیون اصل 90 بتواند چنین کاری انجام دهد، من به رسانهها میگویم که مجلس شورای اسلامی، شقّالقمر کرده است".
بعد از زندان نه تنها ضدّانقلاب نشدم، بلکه انقلابیتر هم شدم
نکته دیگری که دکتر فرهنگی مطرح کرد، نقل قولی از بیانات رهبر فرزانه انقلاب بود: «آرمانگرایی باید ما را به بالا ببرد، نه اینکه باعث یأس و سرخوردگی بشود. اگر به سمت یأس و سرخوردگی برویم معلوم است که کارمان آرمانگرایی نیست». طلبه سیرجانی هم با شنیدن این حرف گفت که قبل از زندان فردی به او گفته اگر به زندان بروی ضدّانقلاب میشوی. اما او به قول خودش بعد از زندان، نه تنها ضدّانقلاب نشده، بلکه انقلابیتر هم شده است. او حتی یکی از بیانیههایش را با نام "فریاد عدالت8" در داخل زندان منتشر میکند و از آنجایی که شنیده است رضا پهلوی در خارج از کشور از کار او سوءاستفاده کرده، در بیانیهاش به شدت به او و امثال او پرخاش میکند و میگوید: این یک موضوع خانوادگی است و شما حق دخالت ندارید. از نظر من، بدترین مسئولین جمهوری اسلامی از شما بهتر هستند.
حجتاالإسلاموالمسلمین روحالله بجانی یا همان طلبه تبریزی، دومین نفری بود که بحث خود را مطرح کرد. او 2شکایت داشت؛ یک شکایت مانند طلبه سیرجانی از دادگاه ویژه روحانیت، و دیگری از سیستم امنیتی استان خود. او معتقد بود که برای حل مسائل کشور باید یک مجلس اصولگرا و یک دولت اصولگرا میآمد و از همین رو تمام تلاشش را به عنوان رئیس ستاد انتخاباتی محمود احمدینژاد در تبریز میکند؛ همانطور که طلبه سیرجانی به عنوان مسئول ستاد احمدینژاد در سیرجان این کار را کرد. وقتی او صحبت میکرد از حالتهای دکترفرهنگی و نکتههایی که به حسین فدایی گوشزد میکرد، پیدا بود که این طلبه را به خوبی میشناسد و با او همنظر است.
مسئولی که زمانی محکوم به اعدام و سنگساربود...
طلبه تبریزی معتقد بود مجلس و دولت در بحث سیاسی خوب کار کردهاند و فدایی هم گفت إنشاءالله که اینطور است. اما او معتقد بود که در بحث عدالتخواهی سهمخواهیها و بدهوبستانهایی شده. او میگفت قبلاً مخالفان بر خلاف نظر رهبر انقلاب عمل میکردند، اما الان خودیها این کار را میکنند. یکی از شهرداران استان آذربایجان، و یکی از مدیران تبریز، تنها 2مورد شاخص از مفاسد این استان را به نمایش گذاردهاند؛ مدیری که تا به حال یک بار محکوم به اعدام شده به جرم محاربه، و یک بار هم محکوم به سنگسار شده به جرم فساد اخلاقی. اما در دادگاه تجدید نظر با روابطی که داشته تبرئه میشود و اکنون هم معاون یکی از ادارههای دولتی تبریز است. البته طلبه تبریزی هم مانند طلبه سیرجانی از التفات دادگاه ویژه روحانیت بینصیب نمانده. پنج سال منع اقامت در استان، منع فعالیت سیاسی و فرهنگ و تبلیغی، یک سال حبس تعزیری و چندصدهزارتومان جریمه نقدی، دستآوردهای او از این اعتراض است. خلاصه اینکه او بر این بود که مسئولین امنیتی استان هم به جای آنکه امنیت انقلاب را تأمین کنند، امنیت یکسری از دزدها را تأمین میکنند.
100میلیون تومان وام برای شهادت دروغ
حجتالإسلاموالمسلمین موسی علیزاده هم طلبهای است اهل کلیبر؛ جایی باصفا در استان آذربایجان که فقط برای مسافرت توریستهای بیدرد خوشایند است و اینطور که او میگوید ساکنانش به سختی روزگار میگذرانند. از صحبتهایش اینطور فهمیدم که کلیبر نوعی تبعیدگاه برای مسئولین نیز هست و کسانی که مسئولیتشان تنزّل میکند، به آنجا تبعید میشوند. در این میان طلبه کلیبری هم مسئول شورای حل اختلاف کلیبر بوده، اما قصد نداشته در مفاسد برخی از مسئولین دخیل باشد. و همین امر موجب دادگاهیشدنش میشود که اگرچه محکوم نمیشود، اما این دادگاه امتحانی بود برای شاهدانی که وامهای 100میلیونتومانی گرفتند تا علیه او شهادت دهند؛ وامهایی که برای خرید ماشین سنگین گرفته بودند، اما هنوز کسی ماشین آنها را ندیده است. و ناگفته نماند که او گفت با وجود اینکه در دادگاه تبرئه شد، اما عطای مسئولیتش را به لقای آن بخشید تا دینش را در کنار دینفروشان از دست ندهد، و اکنون هم مشغول تحصیل در حوزه علمیه است.
سیاست؛ هر روز به یک رنگ
یکی از کسانی که حجتالإسلاموالمسلمین علیزاده، از او به طور خاص شکایت داشت، ارسلان فتحیپور(رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی) است؛ کسی که این طلبه میگفت با افرادی غیرعادی و نامتعادل حشر و نشر میکند. و کسی که او معتقد بود دستی پرتوان در بازیهای سیاسی دارد و در هر دوره به رنگ حزبی در میآمده و در این دوره قرعه به نام اصولگراها افتاده. و اینها در حالی است که طلبه کلیبری فیلمهایی از سخنرانیهای او را با حرفهایی متفاوت دارد.
مطالب طلبههای عدالتخواه بیش از اینها بود. اما نه نماز اجازه بیان آن را میداد و نه فرصت نمایندگان. فدایی همه را به محل وضوخانه و محل اقامه نماز جماعت راهنمایی کرد و ما هم از صندلیهای نرم سالن بلند شدیم و برای نماز رفتیم. نمیشد گفت نمازخانه بود. ظاهراً زمانی که ساختمان کنونی مجلس شورای اسلامی ساخته میشده، کسی برای نمازخانه آن فکری نکرده یا شاید ترجیح دادهاند نمایندگان نمازشان را در سالنی که منتهی به حیاط بزرگ و سرسبز مجلس میشود بخوانند. به هر حال بسیاری از نمایندگان آنجا بودند و طلبههای عدالتخواه هم نامههایی که نوشته بودند را به بسیاری از آنان دادند و با چند نفر هم صبحت کردند.
آقای کواکبیان، بالأخره موسوی بر حق است یا احمدینژاد؟
در این میان دکترکواکبیان را دیدم و از او پرسیدم "آقای کواکبیان، بالأخره موسوی بر حق است یا احمدینژاد؟" گفت "زمانی که احمدینژاد، رحیممشایی را به عنوان معاون اول منصوب کرد، معلوم شد که چقدر در مسیر ولایت است". پرسیدم "درباره آن طرف چه میگویید؟" اما جوابی نداد ومشغول امضای درخواستی شد که در دستش بود.
جلسهای غیررسمی بعد از نماز با نماینده پارلمانی دولت
جمع عدالتخواهان چون دیر رسیده بودند و نماز جماعت تمام شده بود، نمازشان را به امامت حجتالإسلام میرتاجالدّینی(نماینده پارلمانی رئیسجمهوری) خواندند و بعد از نماز هم دقایقی را غیررسمی و دوستانه با او نشستند و درد دل کردند؛ اگرچه به او هم مانند برخی از مسئولین دیگر، ذهنیتی منفی از این طلبههای عدالتخواه منتقل شده بود و دقایقی گذشت تا واقعیت را به او توضیح بدهند.
طلبه سیرجانی: به احترام نمایندهها و مسئولین نامههایمان را "فعلاً" رسانهای نمیکنیم
دست آخر طلبهها نامههایشان را که هفته پیش هم به مجلس آورده بودند، به نماینده پارلمانی دولت دادند تا به دست رئیسجمهوری برساند. از آنها خواستم تا اجازه بدهند خبر مشروح این نامهها را منتشر کنم. اما طلبه سیرجانی گفت به احترام نمایندگان مجلس شورای اسلامی و تمام کسانی قرار است رونوشت نامهها برای آنان برود، تا وقتی که نامهها به دست همه آنان نرسد، این نامهها را رسانهای نخواهیم کرد. البته او این وعده را داد که بعد از اینکه نامه به دست همه رسید، آن را رسانهای کند. پاکت نامهای که طلبه سیرجانی میخواهد به دست رئیسجمهوری برساند را نگاه کردم. روی آن نوشته بود:
«ریاست محترم جمهوری جناب آقای دکتر محمود احمدینژاد؛ "اگر در جایی بیعدالتی دیدید آنچنان فریاد بزنید که صدایتان به منِ احمدینژاد در تهران برسد". اما فریاد ما به خارج از کشور رسید و بعد از 2مرحله زندان توسط مدافعان و حامیان دزدانِ بیتالمال، هنوز نمیدانیم این فریاد پرهزینه به احمدینژاد رسیده است یا خیر؟!»
پایان مطلب/
منبع: شبکه ایران
بعداًنوشت: اول اینکه باز هم ممنون اگر حجم زیاد مطلب را تحمل کردید و خواندید یا حتی تحمل نکردید و نخواندید. در هر حال ممنون که آمدید. دوم اینکه مطالب بسیاری در این دیدار چندساعته بود که قابلیت نوشتن داشت، اما حجم زیاد مطلب و فرصت کم برای اطلاعرسانی اجازه نمیداد. سوم اینکه خیلی سعی کردم عکس بگذارم، اما ظاهراً پارسیبلاگ فقط از عکسهایی قبول میکند که دارای آدرس اینترنتی باشد، نه اینکه در حافظه کامپیوتر. چهارم اینکه اگر از دوستان و غیردوستان، کسی در زمینه نحوه گذاشتن عکس از حافظه کامپیوتر و همچنین نحوه افزایش لینکها(چون سیستم وبلاگ، بیش از این لینکهایی که گذاردهام قبول نمیکند) اطلاعی دارد، ممنون میشوم بنده را در جریان بگذارد. و آخر اینکه خواهشاً و خواهشاً بنده را از نظرات خود محروم نفرمایید. این نظرات برای بنده و بسیاری دیگر از دوستان، بسیار بسیار بسیار مهم است. یاعلی